سریال گیلدخت قسمت سوم
سریال گیلدخت قسمت سوم
سریال گیلدخت قسمت سوم | سریال گیلدخت – قسمت 3 | Serial Gildokht – Part 3 | سریال گیل دخت قسمت سوم بخش اول | سریال گیل دخت قسمت سوم | سریال گیلدخت قسمت سوم
سریال گیلدخت قسمت سوم
مجموعه تلویزیونی «گیلدخت» یک سریال شصت قسمتی به نویسندگی مجید آسودگان، کارگردا سریال گیلدخت قسمت سومنی مجید اسماعیلی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی، آبان ۱۴٠۱، پنجشنبه و جمعهی هر هفته از شبکهی یک سیما و آیفیلم روی آنتن رفت. فریبا متخصص، ثریا قاسمی، محمود پاکنیت، شقایق فراهانی، پریوش نظریه و سعید راد از بازیگران مطرح این سریال گیلدخت قسمت سوم مجموعه تلویزیونی بودند. این سریال در دورهی ریاست آقای علیعسگری بر سازمان صداوسیما و دوران معاونت آقای جبلی در معاونت برونمرزی، در معاونت برونمرزی سیما تولید شد. «گیلدخت» یکی از چند سریالی سریال گیلدخت قسمت سوم است که در دورهی ریاست آقای جبلی از شبکههای سیما و پلتفرمهای اجتماعی پخش شد. سریال گیلدخت قسمت سوم
بررسی ادعای تهیهکننده درباره خاصبودن سریال گیلدخت
آقای شفیعی، تهیهکنندهی اثر جایی گفته که ما به ساختن اثری عاشقانه که در صداوسیما کم به آن پرداخته میشود و هیچ کسی سراغش نمیرود افتخار میکنیم.
سؤال این است کدام قسمت این اثر، عاشقانهای بدیع است که تا به حال به آن کم پرداخته شده؟
اگر در تعریف قصهی گیلدخت بگوییم داستان عشق دختری از شاهزادگان قجری به یکی از رعیتزادههای باجنم است که الی ماشاالله فیلم و سریال در این موضوع ساخته شده و اصلاً همین یکی دو سال پیش بازیگر نقش اول گیلدخت یعنی میترا رفیع، سریال «بیهمگان» را رر سریال گیلدخت قسمت سوموی آنتن دا شت که در آنجا هم دختر سرم سریال گیلدخت قسمت سومایهداری بود که عاشق پسر فقیر اما نابغهی دانشگاه میشود! در هر دو سریال هم دختر با مخالفت سرسختانهی پدرش و موانعی که او برای معشوق بیچاره میتراشد مواجه میشود.میترا رفیع در گیلدخت
داستان سریال گیدخت چیست؟ مرور یک قصه وصلهپینه گیلدخت سریال گیلدخت قسمت سوم
«گیلدخت»، داستانی است دربارهی گلنار، دردانهی خ سریال گیلدخت قسمت سومانزاده که در دورهی قاجار و سلط سریال گیلدخت قسمت سومنت ناصرالدینشاه زندگی میکند. او تکفرزند خانواده است و در عمارتهای تهران، غرق در نعمت و لای پر قو، قد کشیده است. پدرش تقیخان، از نزدیکان دربار است که زمانی صاحبمنصب بوده و از رخدادهای حکومتی اطلاع دارد. تقیخان بهدلیل ناسازگاری با درباریان از تهران کوچ میکند و بههمراه خانوادهاش در عمارتی روستایی در گیلان ساکن میشود. در گیلان دسسریال گیلدخت قسمت سومیسهای اتفاق میافتد، آصف و طاووس وارد عمارت میشوند، فرماندهی را از دست خان میگیرند و او را به بند میکشند. بعد از آن، سکانسهای فرار گلنار به شهر، جهت اطلاع دادن وضعیت پدرش و نجات او و درسریال گیلدخت قسمت سوم خواست کمک و سپس تغییر نظر و بازگشت دوباره به عمارت در قالب ندیمه است که باقی ماجراها را رقم میزند. سریال گیلدخت قسمت سوم
بررسی فیلمنامه سریال گیلدخت
این داستان به گفتهی نویسندهاش، سلحشورنامهای عاشقانه است و همردیف «سمک عیار» و «امیرار سریال گیلدخت قسمت سومسلان نامدار»، داستانهای اصیل ایرانی. بعد از عشق، تقابل مردم عادی و قدرتمندان حکومتی و حضور زن در این تقابل، مضمون اصلی داستان است. سریال گیلدخت قسمت سوم
اما آنچه که مخاطب «گیلدخت» میبیند این است که هر قسمت با گرههایی حلنشده ادامه پیدا میکند سریال گیلدخت قسمت سوم و این گرهها قسمت به قسمت بیشتر هم میشوند. مخاطب هر بار بعد از تماشای سریال، بهجای اشتیاق برای ادامهی ماجرا، با ذهنی خسته بقیهی قصه را پی میگیرد. مثلاً همین بازگشت گلنار به عمارت بهصورت ندیمه چندین گاف بزرگ دارد. اول اینکه عمارت به بزرگی و شلوغی مجموعه کاخهای گلستان یا سعدآباد نیست که یک نفر بتواند در آن تغی سریال گیلدخت قسمت سومیر هویت سریال گیلدخت قسمت سوم بدهد. مگر دو ساختمان پیزوری کوچک در زمینی نهایتاٌ دو س ه هزارمتری چقدر گنجایش دارد که هویت یک دختر شصت قسمت در آن پنهان بماند؟ دوم اینکه زنها همه چیز را به هم میگویند؛ دقیقهی اول نه، ساعت اول میگویند. ساعت اول نه، روز اول یا نهایتاً هفتهی اول همه چیز را بالاخره به یک نفر میگویند و آن یک نفر هم حداقل یک نفر دیگر را در نگهداری راز شریک میکند تا بالاخره برسد به گوش آن که نباید برسد! گاسریال گیلدخت قسمت سومف سوم شناخت نداشتن نویسنده از فضای روستا و مکانهای بوم سریال گیلدخت قسمت سومی است. در اینطور جغرافیا مردم آنچنان حریم شخصی ندارند. آدمها نهتنها همدیگر را میشناسند بلکه پدر و مادر و جد و آبا و ایل و طایفهی یکدیگر را نیز میشناسند. حضور یک غریبهی غیربومی در یک جای بوم سریال گیلدخت قسمت سومی در همان دقایق اول خودنمایی میکند. پس چطور در شصت قسمت یک دختر شناس که دختر خان باشد در یک عمارت سریال گیلدخت قسمت سوم کوچک پنهانی به زندگی خود ادامه میدهد و این وسط با کمترین خیانت و آدمفروشی آدمهای خائن یا اصلاً ترسو روبهرو نمیشود؟! جالب اینکه اینها آدمهاییاند که همه دنبال گلنار بودند و تا اواخر داستان فقط با صلاحدید نویسنده، پیدایش نمیکنن سریال گیلدخت قسمت سومد!
زیاد به کار بردن و فرسودن یک کلمه که خود کاری مبتذل است ، سبب گم شدن معنایش می شود .می خواهم بر نیروی عادت فائق آیم و بگویم ابتذال یعنی چه تا بعد بگویم چرا مجموعه هایی چون گیلدخت ، فرهنگ دیداری و شنیداری مردم ، سلیقه داستانی و فیلمیک مردم و ادراک سریال گیلدخت قسمت سوم ساختاری و انتطا سریال گیلدخت قسمت سومرات روایی طبیعی و عمومی شان را نه تنها تربیت نمی کنند و ارتقا نمی دهند ، بلکه فاسد و مبتذل می کنند .سرهم بندی و فقدان هنر ونیاموختن مضبوط روایت گری خلاق ، سریال گیلدخت قسمت سومو یا کم استعدادی در خلق اثر عالی ویا بی توجهی به ارزش شعور داستانگویی درست و دقت در آفرینش ومسئولیت و عدم تفکر جدی در باره ساختار و معنای کار و نیز عدم تلاش ، پژوهندگی و کار شناختی ی ژرفانگر ، و بلد نبودن و یا بنا به دلایلی عدم کاربرد تخصص و دانش و هنر موجود ، و کاربرد روش بساز و بنداز ، عامل اصلی مبتذل وفاسد کردن س سریال گیلدخت قسمت سوملیقه مردم در درک و تماشا و تشخیص نیک و بد داستان در فیلم و سریال است . این امر به صورت متحد با نمایش و تأیید رسمی فرم محتوای بد و محتوای فرم بد تحقق می یابد . سریال گیلدخت قسمت سوم
ابتذال در لغت فارسی که تفاوت هایی با معنای لغت در عربی د سریال گیلدخت قسمت سومارد، یعنی اسراف در مصرف چیزی ، به زیان کارکرد درست آن . به زبان عامیانه و رسای امروزی در سریال سازی یعنی آب بندی ! نیز در فرهنگهای معتبر معین و دهخدا و عمید ،یعنی خوار داشتن و پست کردن و بی قدری ، نیز به معنای سریال گیلدخت قسمت سوم فرسودگی و کهنگی است و…
می بینید که در کاربرد ژورنالیستی و سطحی ،بویژه در نقد فیلم ، کلمسریال گیلدخت قسمت سومه ابتذال به معنای اثر عامه پسند و یا صرفا ناهنجاری های اخلاقی و چرند و پرند مضمونی و… به کار گرفته می شود .این خطایی فاحش و گمراه کننده است سریال گیلدخت قسمت سوم. اتفاقا معنای درست ابتذال ، در درک وجوه عمیق مبتذل بودن یک فیلم و یک سری سریال گیلدخت قسمت سومال خیلی خیلی بیشتر از کاربرد سطحی آن در نقد، به شناخت درست کار مبتذل یاری می رساند . از نظر من گیلدخت کاری مبتذل است . و من با توجه به همه سریال گیلدخت قسمت سوم وجوه کار این را می گویم . یعنی گیلدخت کاری است که هم کار ساختن را خوار داشته و هم تماشاگر و ادراک و سلیقه اش را به خواری و پستی می کشاند . هم تاریخ ما را به مضحکه بدل می سازد هم تنبلی و فرسودگی و شلختگی در منطق روایت ، در بازیگری ، در کارگردانی متکی به اتفاق های دلبخواهی و استقاده اسراف کارانه از تصادف سریال گیلدخت قسمت سومو فقدان زمینه سازی روایی برای یک رخداد است و به سهل الوصول ترین شکل مکررا تصادف ناگهان به فریاد تنبلی روایی می ر سریال گیلدخت قسمت سومسد . در اینجا باید نکته ای سریال گیلدخت قسمت سوم را گوشزد کنم . من واقف به تنگناهای رسانه ملی هستم . برخلاف کسانی که دنبال بهانه برای کوبیدن هر کار خوب و بد در تلویزیون با انگیزه های ایدئولوژیک ، می گردند. برخلاف کسانی که به سبب بی هویتی ملی و منافع ذهنی و مادی وطن فروشانه عهد همدستی با دشمنان غدار ایران بسته و اصلا اغراض قطعی نظام قدرت غرب را در تحمیل مشکلات بزرگ مالی سریال گیلدخت قسمت سوم