داستان سریال هندی قبول می‌کنم برای دوستداران مجموعه ها سریال قبول میکنم قسمت 65ی بالیوودی بی شک جذا سریال قبول میکنم قسمت 65ب خواهد بود. سریال هندی قبول می کنم یکی از سریال‌های پرطرفدار  هندی است که طی سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ طی ۴ فصل و در ۸۵۶  قسمت از شبکه زی تی وی هند نمایش داده شد. داستان این سریال روی جامعه مسلمانان متمرکز بوده و در ابتدا هدف آن برداشتن  افکار کلیشه‌ای درخصوص اسلام بوده است. ژانر این سریال عاشقانه درام است. سریال قبول میکنم قسمت 65

خلاصه داستان فصل اول سریال هندی قبول می‌کنم

زویا فروغی یک دختر یتیم هندی الاصل است که خارج از کشور زندگی می‌کند. او برای پیدا کردن پدر واقعی‌اش سریال قبول میکنم قسمت 65 به بوپال می‌آید. در طول مدتی که زویا در آن منطقه به در جستجوی پدرش است، در کنار خانواده یک تاجر ثروتمند به نام اسد احمد خان (کارن سینگ گرول) زندگی می کند. زویا و اسد در ابتدا از یکدیگر خوششان ن سریال قبول میکنم قسمت 65می‌آید. زویا دختری خوش قلب، مدرن و دوست داشتنی و سرزنده است و این رفتارهای زویا برای اسد که پسری بد دل و سنتی است، آزاردهنده است.

با این همه زویا و اسد، با گذشت زمان و باوجود اختلاف‌ شخصیتی که دارند به یکدیگر علاقه مند می‌سریال قبول میکنم قسمت 65 شوند و حس‌شان به یکدیگر را ابراز می‌کنند. موازی با داستان عشقی میان زویا و اسد، داستان زندگی پدر اسد، رشید احمد خان روایت می‌شود. رشید احمد خان همسر اولش دلشاد را ترک کرده و با زن دیگ ری به نام شیرین ازدواج کرده و از او سه فرزند به نام‌های آیان، نوزهت و نیکت دارد.

اسد از پدرش متنفر است اما ارتباط خوبی با برادر ناتنی‌اش آیا سریال قبول میکنم قسمت 65ن دارد. بعد از ازدواج موقت آیان با زویا و پش سریال قبول میکنم قسمت 65سریال قبول میکنم قسمت 65ت سر گذاش سریال قبول میکنم قسمت 65تن  یک سری مشکلات میان دو خانواده، بالاخره دویا و اسد با هم ازدواج می‌کنند. درعین حال خواهر ناتنی زویا، حمیرا که مدتی طولانی ناپدید شده بود، عشق زندگی‌اش را حیدر شیخ پیدا می کند کسی که مشخص می‌شود عموزاده زویا است. زویا متوجه شده که او و حمیرا دختران فردی به نام غفور صدیقی هستند. غفور صدیقی هم می‌پذیرد که زویا دختر اوست. سریال قبول میکنم قسمت 65

حمیرا و حیدر به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند و مشخص می‌شود که حسریال قبول میکنم قسمت 65میرا باردار است. همچنین زویا هم باردار شده و صاحب دوقلو‌هایی به نام سحر و صنم می‌شود و زندگی آنها با ورود این کوچولو غرق در شادی  می‌شود اما متاسفانه این شادی دوام زیادی ندارد. ۲ سال بعد آنها توسط دوس سریال قبول میکنم قسمت 65ت اسد و نامزد قبلی‌اش تنویر بیگ به قتل رسانده می‌شوند اما مادر اسد، دلشاد موفق می‌شود  سریال قبول میکنم قسمت 65همراه صنم و هایا (دختر نجمه) فرار کند و  حر هم در این میان گم می‌شود. دلشاد، صنم و هایا به پنجاب می‌روند.. سریال قبول میکنم قسمت 65

خلاصه داستان فصل دوم سریال هندی قبول می‌کنم

فصل دوم؛ بعد از گذشت ۲۰ سال

صنم در پنجاب یک رستوران را اداره می‌کند تا هزینه‌های زندگی خودش، دلشاد و هایا را تامین  سریال قبول میکنم قسمت 65کند. هایا از بدو تولد، لال است و قدرت تکلم ندارد. یک فرد بانفوذ و ثروتمند به نام  اهیل رضا ابراهیم، رستوران صنم را ویران  سریال قبول میکنم قسمت 65می کند. صنم به بوپال نقل مکان می‌ سریال قبول میکنم قسمت 65کند و در آنجا به عنوان آشپز برای آهیل شروع به کار می‌کند.  سریال قبول میکنم قسمت 65باوجود اینکه این دو در ابتدا از هم متنفر هستند، کم کم به هم علاقه مند می‌شوند. تنویر که در حال حاضر نابینا است، نامادری آهیل می‌باشد. تنوسریال قبول میکنم قسمت 65ی ر علیه آهیل توطئه می‌کند تا تمام ثروت آهیل را به نام پسر خود ریحان بکند. ریحان دوران کودکی اش را به عنوان یک بچه یتیم گذرانده تا اینکه تنویر او را به خانه آورده و به دست راست آهیل تبدیل شده است. سریال قبول میکنم قسمت 65

بعد از عزیمت اتفاقی صنم به بوپال، دشاد و هایا هم به بوپال می‌آیند. هایا هم در یک مثلث عشق سریال قبول میکنم قسمت 65 با دو برادر به نام‌های راحت و فیض قرار می‌گیرد. راحت برادر بزرگتر فیض است. راحت انصاری به تازگی همسر اولش که باردار بوده را  در یک تصادف از  دست داده است. هایا خیلی تلاش می‌کند که حال راحت را خوب و رو به راه کند اما مونیسا انصاری خواهر راحت، مانع او می‌شود و علیه او و دلشاد توطئه می‌کند. سریال قبول میکنم قسمت 65

یک روز که مونیسا و دلشاد به خرید رفته بودند، شوهر مونیسا، شعیب سعی دارد به هایا تجاوز کند که راحت متو سریال قبول میکنم قسمت 65جه می‌شود و شوهر مونیسا را از خانه بیرون می‌کند. راحت که هنوز نمی‌داند هایا کر و لال است از دست او ناراحت شده و به زندگی غمگین قبلی‌اش برمی‌گردد اما هایا تلاش می‌کند که لبخند روی لبان راحت بیاورد و  آنها کم کم از همدیگر خوششان می‌آید.